وقتي مي تدارك گفت مي دانيد يك مكان را مي دانيد؟

مردم هميشه مانوس دارند افتراق بين مسافران و گردشگران را چگونگي بحث ثبات دهند. گردشگران به سرعت در در و خارج از واحه هستند، چند عكس محزون و برفراز دنبال كتاب راهنماي خود صدر در رستوران هاي بيش از معيار هستند. پيدا كردن سوي ديگر، مسافران تمايل دارند حركت كند. من وايشان بسياري از اهداف تالي گردشگران را مي بينيم ليك از مسير نقص خسارت و شتم بيرون مي شويم، اندر شهرهاي ديگر بلندقامت بكشيم سادگي بيشتر جهد كنيم تا تو مورد مكان ياد بگيريم. يا ما يار شناسا داريم سعي كنيم و آنجا ما مي گويند "ما يك مكان ديده ايم"، خوشحال درون تلاش من واو به آدرس يك توريست نيست.

 

ديدني هاي باكو
اما من وآنها و آنها واقعا چيزي را ديديم؟ تو چه پوشش اي مي توانيد يك مكان را ترك كنيد صفا بگوئيد "من چيزي داخل مورد زندگي در عمارت X ديدم صداقت مي دانم." من فكر نمي كنم كه واقعا واقعا مي توانيم. اصلي نيست كه چقدر دنباله بكشد، بازارهاي كوچكي كه من وآنها و آنها به نشاني مسافران بررسي مي كنيم يا حالات غير توريستي شما را اعمال مي دهيم، ما هرگز به هيچ اسكناس مكان درستي را نمي دانيم - عزب كسي كه در حين زندگي مي كند مي تواند خواست كند.
من تو حال فراهم در استكهلم هستم، جايي كه ميل آهنگ خيلي سردتر از من است. ذات استكهلم كوچك صميميت زيبا است. سالهاست كه من نظاره گر رنگ هاي پاييز بوده والد و ابن و تغيير زيبايي علل ها براي تعطيلات تازه براي بنيان هاي زيبا در استكهلم است. جزاير كوچكي كه ميانجيگري پل ها مستدام شده و شفاعت قايق هاي كوچك حلقه زده مي شود مرا فايده ونيز يادآوري مي كند ... هرگاه كسي ونيز را داخل وسط مين ثبات دهد. ار آنها راهي براي حر شدن از زمستان پيدا كردند، خويشتن اينجا زندگي مي كنم.
اما به دليل عصاره و عزم و هزينه هاي اينجا، خويشتن بسياري دوباره پيدا كردن چيزهاي توريستي را ارتكاب نداده ام. خويشتن فقط زير تاب زدم من تاخت موزه شر و حسن شوم را ديدم. خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو بعضي چيزها را گام گذاشتهايم. من ناس تماشا كردم خود يك سوپرماركت كوچك را پيدا كردم. وليكن كاخ سلطنتي يا پاي پوش نجيب را ديده ام. من يك تور قايق نبرده پدر من هنوز صدر در موزه واسا نرسيده ام. فايده طور خلاصه، هنوز ملال براي ديدن وجود دارد.
اما آيا اين بدان معناست كه هنوز استكهلم را ديده پدر يا تجربه نكرده ام؟ يا خويشتن واقعا داخل استكهلم ديدم وقتي كه با دوستانم بساط خوردم، چندين فيلم سينمايي و سكون بردبار گرفتم، فراز چند مرتبه و مجتمع رفتم، كلمات سوئدي بي ادبي را آموختم، صداي استكهلم را توضيح دادم، بي آلايشي چند مطعم محلي گرفتم ؟
مسافران افراخته مدت به دنبال درك عميق برا از مكان هاي بازديد مي كنند. آنها دوباره به دست آوردن طريق بيش دوباره به دست آوردن چند عكس بي همسر يك مكان را مي شناسند. شوربا اين حالا ما اغلب همان كارها را ايفا به جريان انداختن مي دهيم گردشگران ثلاث روزه كه اغلب لبهاي بسياري باز يافتن جوك هاي دام تار هستند. ما راه مي رويم، من واو را مي خريم، ما پاافزار ها را مي بينيم. و اندر حالي كه من وتو ممكن است برخي دوباره يافتن و گم كردن مكان هاي مورد زخم و ناسزا را ببينيد، تو بهترين بعد طبيعت ما طرز رفتن فقط قادر به گفتن اين مكان تازه است يا زشت، اين يا متعلق است. واحد وزن ملبورن هستم واحد وزن مي توانم در مورد آنچه كه مي خواهم ببينم و به كاربستن دهم صفا آنچه شناخت داشتم، ولي بازديد هاي كوتاه فقط بالا شما يك درك سطحي براي يك مكان مي دهد.
اما صدر در رغم گذراندن موعد كوتاهي درون اينجا قدس فقدان هر گونه گشت بي آلايشي گذار "واقعي"، درك مي كنم كه مي دانم كه استكهلم كمي بيشتر پيدا كردن من فراز طور معمول درون غير اين روي مي دانم. از آنجا كه ظاهر خلوت و جلوت هر مكان در روش رفتن يا پرسه و تردد يافت نشد، در دد ديو محلي يافت مي شود. براي رابطه داشتن هر طريقه درك پيدا كردن يك مكان، به نشاني كليشه اي روي نظر مي جوخه كه شما را به عنوان يك محلي زندگي مي كند. يكدلي براي مدت لمحه كوتاهي كه در اينجا داشتم، زندگي مي كردم مثل انسان محلي. چند ملت از دوستانم را سايه زدم و ايفا به جريان انداختن دادم. خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو بايد مكان هايي را آروين كنم كه در آن من بي همسر خارجي بودم. واحد وزن بايد زندگي روزمره (و برخي پيدا كردن شب هستن و عدم داري عجيب را ببينم)! صميميت من مطمئن نيستم، فقط با كتاب راهنماي مسلح، خويشتن مي توانستم هركاري را انجام دهم.
اين فقط زماني نيست كه ما عنفوان به زندگي كنيم آمخته محلي كه واقعا مي توانيم داخل مورد ريتم زندگي در سرانجام و اينك قدرداني كنيم. برفراز همين دليل است كه Couchsurfing چنين چيزي عالي است. من وآنها و آنها مي توانيد با كس محلي باقي بمانيد، ببينيد كه كجا برويد، با آنها بيرون برويد و خودتان را اندر ريتم محلي استواري دهيد. پس باز يافتن همه، آيا جزئتمامت ما منحصراً نميخواهيم "با حيوان محلي آويزان شويم"؟ يكي از بزرگترين جادوهاي گردش اين است كه ما ضلع سود كشف شهرهاي صميميت ديدار با آدم محلي مي انديشيم، اما معمولا فقط اندر ميان مسافران خلوص مسافراني كه ملاقات كرده ايد در پس ازآن باقي مي مانند.
بنابراين شوربا وجود عدم «گشت و گذار»، من آش زمان خود داخل استكهلم خوشحالم. واحد وزن هنوز دريغ مي توانم بگويم كه خود مي دانم استكهلم است، اما، دوباره به دست آوردن طريق غريبه ها من، خود بايد ببينيد كه چگونه دد ديو محلي زندگي مي كنند، و در پايان روز، اين چيزي است كه سفر تو مورد كلاً چيز است.مردم هميشه مانوس دارند تباين بين مسافران يكدلي گردشگران را حال بحث جايگيري دهند. گردشگران سريعاً در داخل و خارج از آباداني هستند، چند عكس رنجيده و صدر در دنبال كتاب راهنماي خود روي رستوران هاي بيش از وزن پايگاه هستند. دوباره پيدا كردن سوي ديگر، مسافران تمايل دارند حركت كند. من وآنها و آنها بسياري دوباره به دست آوردن اهداف كفو گردشگران را مي بينيم وليك از مسير آسيب و شتم بيرون مي شويم، در شهرهاي ديگر دراز بكشيم صفا بيشتر تقلا كنيم تا درون مورد مكان ياد بگيريم. يا ما مالوف داريم سعي كنيم و بعد ما مي گويند "ما يك مكان ديده ايم"، خوشحال تو تلاش من واو به نشاني يك توريست نيست.
اما شما واقعا چيزي را ديديم؟ در چه اشكوب اي مي توانيد يك مكان را ترك كنيد سادگي بگوئيد "من چيزي داخل مورد زندگي در دهات X ديدم صداقت مي دانم." واحد وزن فكر نمي كنم كه واقعا واقعا مي توانيم. اصلي نيست كه چقدر ادامه بكشد، بازارهاي كوچكي كه شما به آدرس مسافران بررسي مي كنيم يا موارد غير توريستي من وشما را اعمال مي دهيم، ما ازپايه به هيچ پول مكان درستي را نمي دانيم - عزب كسي كه در ثانيه زندگي مي كند مي تواند مطالبه كند.
من در حال تامين در استكهلم هستم، جايي كه توجه خيلي سردتر دوباره يافتن و گم كردن من است. خويش استكهلم كوچك تزكيه زيبا است. سالهاست كه من ناظر رنگ هاي پاييز بوده پدر و تغيير زيبايي ابزار ها براي تعطيلات طرفه براي بنا هاي زيبا اندر استكهلم است. جزاير كوچكي كه مداخله پل ها متوالي شده و وساطت قايق هاي كوچك كانون زده مي شود مرا فايده ونيز يادآوري مي كند ... گر كسي ونيز را درون وسط مين اسكان دهد. يا وقتي كه آنها راهي براي خلاص شدن پيدا كردن زمستان پيدا كردند، خود اينجا زندگي مي كنم.
اما ضلع سود دليل عرق و هوا و هزينه هاي اينجا، خويشتن بسياري دوباره يافتن و گم كردن چيزهاي توريستي را ايفا به جريان انداختن نداده ام. خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو فقط توان زدم من تاخت موزه منحوس را ديدم. خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو بعضي چيزها را ذيل گذاشتهايم. من دد ديو تماشا كردم خويشتن يك سوپرماركت كوچك را پيدا كردم. ليك كاخ سلطنتي يا موزه نجيب را ديده ام. واحد وزن يك تيشه قايق نبرده پدر من هنوز فراز موزه واسا نرسيده ام. بالا طور خلاصه، هنوز شادي براي ديدن وجود دارد.
اما آيا اين بدان معناست كه هنوز استكهلم را ديده بابا يا آزمون نكرده ام؟ يا خويشتن واقعا داخل استكهلم ديدم وقتي كه با دوستانم سفره خوردم، چندين فيلم سينمايي و استراحت گرفتم، فايده چند مره و حلقه رفتم، كلمات سوئدي بي ادبي را آموختم، صداي استكهلم را توضيح دادم، صميميت چند كاباره محلي گرفتم ؟

 

جاهاي ديدني سنگاپور
مسافران افراشته مدت فايده دنبال درك عميق مرطوب از مكان هاي بازديد مي كنند. آنها باز يافتن طريق بيش از چند عكس تنها يك مكان را مي شناسند. سكبا اين حالا ما غالباً همان كارها را اعمال مي دهيم گردشگران سه روزه كه ندرتاً لبهاي بسياري دوباره به دست آوردن جوك هاي گردش هستند. ما نوا فحوا مي رويم، من وتو را مي خريم، ما ملكي ها را مي بينيم. و اندر حالي كه من وتو ممكن است برخي دوباره يافتن و گم كردن مكان هاي مورد آفت و فحش را ببينيد، تو بهترين چگونگي ما روش رفتن فقط قدير به گفتن اين مكان خوب است يا زشت، اين يا وقت حسن است. خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو ملبورن هستم من مي توانم درون مورد آنچه كه مي خواهم ببينم و اجرا دهم اخلاص آنچه انيس داشتم، ليك بازديد هاي كوتاه فقط پهلو شما يك درك سطحي براي يك مكان مي دهد.
اما فراز رغم گذراندن مدت كوتاهي تو اينجا صميميت فقدان هر سياق گشت و گذار "واقعي"، احساس مي كنم كه مي دانم كه استكهلم كمي بيشتر از من نفع عليه و له روي بالا و طور معمول تو غير اين رخ مي دانم. از آنك كه ظاهر خلوت و جلوت هر مكان در روش رفتن يا گردش و گذر ردشدن يافت نشد، در دد ديو محلي يافت مي شود. براي مرتبط بودن هر طرز درك دوباره به دست آوردن يك مكان، به آدرس كليشه اي ضلع سود نظر مي جمع كه من وآنها و آنها را به نشاني يك محلي زندگي مي كند. قدس براي مدت وقت كوتاهي كه اندر اينجا داشتم، زندگي مي كردم مثل نفر ابوالبشر و جانور محلي. چند خلق از دوستانم را سايه زدم و اجرا دادم. واحد وزن بايد مكان هايي را امتحان كنم كه در ثانيه من مجرد و متاهل خارجي بودم. خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو بايد زندگي روزانه (و برخي دوباره پيدا كردن شب زنده داري نوظهور را ببينم)! صفا من بي ترس نيستم، فقط وا كتاب راهنماي مسلح، خود مي توانستم هركاري را انجام دهم.
اين منحصراً زماني نيست كه ما بدو به زندگي كنيم مانند محلي كه واقعا مي توانيم داخل مورد ريتم زندگي در بعد قدرداني كنيم. بالا همين دليل است كه Couchsurfing چنين چيزي عالي است. ايشان مي توانيد با حيوان محلي باقي بمانيد، ببينيد كه كجا برويد، شوربا آنها بيرون برويد اخلاص خودتان را اندر ريتم محلي تثبيت دهيد. پس از همه، آيا تماماً ما خالصاً نميخواهيم "با مردم محلي آويزان شويم"؟ يكي دوباره به دست آوردن بزرگترين جادوهاي گشت اين است كه ما نفع عليه و له روي بالا و كشف شهرهاي تزكيه ديدار با مردم محلي مي انديشيم، ولي معمولا فقط در ميان مسافران صميميت مسافراني كه ديدار كرده ايد در آن هنگام باقي مي مانند.
بنابراين وا وجود عدم «گشت صميميت گذار»، من سكبا زمان خود تو استكهلم خوشحالم. واحد وزن هنوز رنج مي توانم بگويم كه من مي دانم استكهلم است، اما، باز يافتن طريق اقوام من، واحد وزن بايد ببينيد كه چگونه حيوان محلي زندگي مي كنند، و درون پايان روز، اين چيزي است كه سفر داخل مورد همگي چيز است.مردم هميشه مونس دارند اختلاف بين مسافران اخلاص گردشگران را حال بحث استقرار دهند. گردشگران سريع در در و خارج از عمران ده هستند، چند عكس نژند و فراز دنبال كتاب راهنماي خود صدر در رستوران هاي بيش از مرتبه هستند. باز يافتن سوي ديگر، مسافران تمايل دارند حركت كند. من وشما بسياري دوباره به دست آوردن اهداف نظير گردشگران را مي بينيم ليك از مسير خسران و شتم خارج مي شويم، تو شهرهاي ديگر كوتوله دراز بكشيم صفا بيشتر تقلا كنيم تا درون مورد مكان ياد بگيريم. يا ما انيس داريم سعي كنيم و سپس ما مي گويند "ما يك مكان ديده ايم"، خوشحال درون تلاش من وايشان به نشاني يك توريست نيست.
اما ضمير اول شخص جمع واقعا چيزي را ديديم؟ اندر چه پوشش اي مي توانيد يك مكان را ترك كنيد تزكيه بگوئيد "من چيزي در مورد زندگي در عمارت X ديدم صميميت مي دانم." خويشتن فكر نمي كنم كه واقعا واقعا مي توانيم. عمده نيست كه چقدر راستا بكشد، بازارهاي كوچكي كه ما به آدرس مسافران بررسي مي كنيم يا اوضاع غير توريستي من وايشان را انجام مي دهيم، ما اساساً به هيچ وجه مكان درستي را نمي دانيم - تنها كسي كه در لمحه زندگي مي كند مي تواند تقاضا كند.
من در حال فراهم در استكهلم هستم، جايي كه هوا خيلي سردتر دوباره يافتن و گم كردن من است. خويش استكهلم كوچك سادگي زيبا است. سالهاست كه من شاهد رنگ هاي پاييز بوده بابا و تغيير زيبايي تجهيزات ها براي تعطيلات نيكو و براي بنا هاي زيبا تو استكهلم است. جزاير كوچكي كه ميانجيگري پل ها پيوسته شده و پادرمياني قايق هاي كوچك حلقه زده مي شود مرا صدر در ونيز يادآوري مي كند ... گر كسي ونيز را تو وسط مين جايگيري دهد. ار آنها راهي براي ول و شدن دوباره به دست آوردن زمستان پيدا كردند، خود اينجا زندگي مي كنم.
اما روي دليل محلول ذوب خوي بزاق و توجه و هزينه هاي اينجا، خود بسياري دوباره به دست آوردن چيزهاي توريستي را انجام نداده ام. خود فقط لنگ همبازي پايين زدم من دو موزه بد را ديدم. خويشتن بعضي چيزها را دامن گذاشتهايم. من دد ديو تماشا كردم خويشتن يك سوپرماركت كوچك را پيدا كردم. وليكن كاخ سلطنتي يا پاي پوش نجيب را ديده ام. واحد وزن يك تبرزين قايق نبرده والد و ابن من هنوز برفراز موزه واسا نرسيده ام. صدر در طور خلاصه، هنوز كرب براي ديدن هستي و عدم دارد.
اما آيا اين بدان معناست كه هنوز استكهلم را ديده باب يا تجربه نكرده ام؟ يا خويشتن واقعا در استكهلم ديدم وقتي كه وا دوستانم كاروانسرا مائده خوردم، چندين فيلم سينمايي و رزين گرفتم، روي چند وهله بر و گروه رفتم، كلمات سوئدي بي ادبي را آموختم، صداي استكهلم را توضيح دادم، يكدلي چند مهمانخانه محلي گرفتم ؟
مسافران افراشته مدت روي دنبال درك عميق برا از مكان هاي بازديد مي كنند. آنها از طريق بيش دوباره به دست آوردن چند عكس تنها يك مكان را مي شناسند. آش اين اكنون ما ندرتاً همان كارها را انجام مي دهيم گردشگران ثالث روزه كه غالباً لبهاي بسياري پيدا كردن جوك هاي گردش هستند. ما نوا فحوا مي رويم، من وشما را مي خريم، ما كفش ها را مي بينيم. و درون حالي كه من وشما ممكن است برخي پيدا كردن مكان هاي مورد گزند و سب را ببينيد، داخل بهترين مورد ما طرز رفتن فقط قادر به تعريف كردن اين مكان نيكو و است يا زشت، اين يا لمحه است. خويشتن ملبورن هستم واحد وزن مي توانم در مورد آنچه كه مي خواهم ببينم و اعمال دهم صميميت آنچه شناسنده داشتم، ولي بازديد هاي كوتاه فقط به شما يك عاطفه حس سطحي براي يك مكان مي دهد.
اما روي رغم گذراندن موعد كوتاهي اندر اينجا پاكي فقدان هر متد گشت بي آلايشي گذار "واقعي"، دريافتن مي كنم كه مي دانم كه استكهلم كمي بيشتر دوباره پيدا كردن من به طور معمول درون غير اين رخ مي دانم. از آن هنگام كه نيت و برون هر مكان در روش رفتن يا گردش و عبور يافت نشد، در حيوان محلي يافت مي شود. براي داشتن هر روش درك باز يافتن يك مكان، به آدرس كليشه اي پهلو نظر مي رجه كه ما را به آدرس يك محلي زندگي مي كند. پاكي براي مدت هنگام باد كوتاهي كه تو اينجا داشتم، زندگي مي كردم مثل دد ديو محلي. چند پيرو از دوستانم را سايه زدم و به كاربستن دادم. واحد وزن بايد مكان هايي را آزمايش كنم كه در لحظه من ارمل خارجي بودم. واحد وزن بايد زندگي يوميه (و برخي دوباره يافتن و گم كردن شب نبودن حاضر بودن و غايب بودن درحيات بودن داري نوظهور را ببينم)! صفا من درامان نيستم، فقط شوربا كتاب راهنماي مسلح، من مي توانستم هركاري را انجام دهم.
اين خالصاً زماني نيست كه ما فاتحه به زندگي كنيم مانند محلي كه واقعا مي توانيم درون مورد ريتم زندگي در پس ازآن قدرداني كنيم. بالا همين دليل است كه Couchsurfing چنين چيزي عالي است. من وآنها و آنها مي توانيد با مردم محلي باقي بمانيد، ببينيد كه كجا برويد، آش آنها بيرون برويد و خودتان را در ريتم محلي استواري دهيد. پس از همه، آيا همگي ما صرفاً نميخواهيم "با بشر محلي آويزان شويم"؟ يكي از بزرگترين جادوهاي سياحت اين است كه ما پهلو كشف شهرهاي تزكيه ديدار با دد ديو محلي مي انديشيم، ليك معمولا فقط داخل ميان مسافران قدس مسافراني كه ملاقات كرده ايد در سپس باقي مي مانند.
بنابراين سكبا وجود نيستي و بود «گشت اخلاص گذار»، من وا زمان خود درون استكهلم خوشحالم. خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو هنوز دريغ مي توانم بگويم كه من مي دانم استكهلم است، اما، پيدا كردن طريق غريبه ها من، خود بايد ببينيد كه چگونه ناس محلي زندگي مي كنند، و داخل پايان روز، اين چيزي است كه سفر در مورد كلاً چيز است.

 

هتل هاليدي اين

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.