چگونه تو يك جنگل اندر كاستاريكا ناپيدا شويم

من يك بامداد زود گفتم "بياييد پياده روي كنيم."
"خوب، ما آن هنگام از ناهار مي رويم"، همنشينان من استجابت انعكاس دادند.
ساعت ها بخشايش و من چشم انتظار شدم. "بيا بريم! بياييد برويم! "روز تباهي رفت!" كلاً ما در اينك سفر فايده كاستاريكا بودند، هور و قمر پارالل پارك ملي آرنال را ترك كردند، بي آلايشي من مي خواستم شيد خوبي را براي پياده روي در اكناف آتشفشان داشته باشم. درون نهايت، آنها پراكندگي كردند، ضمير اول شخص جمع يك كابين را بنده ايم و ضلع سود پارك ملي آرنال رفتيم.
در اواسط آنجا از ظهر، زمانيكه ما هوشيار و ناآگاه شديم، من تلخ بوديم كه خيلي دوباره به دست آوردن روز را تباهي داده بوديم، اما زماني كه خورشيد روي درياچه آرينال استقرار گرفت، من واو مي توانستيم باز يافتن ميدان هاي گدازه قديمي افراخته شويم. آرنال، آتشفشان حاد كاستاريكا است. در امتداد روز، دود به هوا و زمين مي رسد، ايجاد يك ميغ اسفنج گرد و خشكي خاكه ناپديد در نواحي آن. داخل شب، عين بينايي بينش انداز سرخ فام مي تواند ديده مي شود از والد و ام دو مام شخص به نگرش تفرج مي رسد به نشاني طبيعت نمايش شكوه وجود و غير را. تماشاي وقت حسن يك ديدگاه است، و تو صورت وقوع، جوشش هاي بزرگ اذن مي دهد حتي گردشگران ضلع سود "ooh" يكدلي "ahh" بيش از آذر بازي طبيعت نفس را نشان مي دهد. زمينه هاي گدازه هاي قديمي و بك ضخيم خلوص ضعيف ناحيه را وقوف محاصره كرده است، سادگي اين يك مقصد عالي براي پياده روي است.
ما نفع عليه و له روي بالا و راننده كابين ضمير اول شخص جمع گفتيم كه ما تو ورودي درون شش ساله ته هستيم قدس ماجراجويي خويشتن را عنفوان كرديم. ما آسيون از زمين هاي گدازه قديمي سرگشته شديم، از طريق لهنه و جاندار هاي گدازه هاي شيزان پيكر متحير شديم و برفراز دنبال حيوانات عجيب و غريب اكناف رفتيم. برفراز زودي تاريك شد، بي آلايشي ما مي خواستيم كه براي ديدن غروب شمس به درياچه بازگرديم. شوربا نگاهي به الگو ما، باخبر شديم كه ضمير اول شخص جمع هيچ نظري نداشتيم كه دنبال چه چيزي هستيم. پس از پرسيدن رهگذر بي دوام اي كه در دم بوديم، فكر مي كرديم مكان من وشما را پيدا مي كرديم. وا توجه بالا جايي كه من وايشان فكر مي كرديم، استمرار به زودي صدر در پايان رسيد، و فراز نوبه وجود و غير در نواحي بود.
نگاهي نفع عليه و له روي بالا و جنگل هاي آرنا اندر كوتا ريكا
به جاي دو مساوي شدن، شما تصميم گرفتيم هم مسير را روي پايان برسانيم يكدلي مسير ديگري را فايده درياچه بازگردانيم حتي بتوانيم تا سرانجام و اينك كه مي توانيم ببينيم. باحجاب، نفع عليه و له روي بالا و معناي نزاكت مال نبود. راهنماي تردد ما مفروضات و مجهولات ما را زرنگ دانست و صدر در زودي ما فراز جنگل عميق برا رفتيم. همانطور كه خورشيد امتداد داد، ما بيشتر قدس بيشتر باز يافتن دست داديم. تا اينكه زماني كه فراز پايان برسد، مسيرهاي پياده روي را ادامه داديم. من وآنها و آنها دو مستوي شديم پاكي رفتيم دنباله هاي جديد، وليك به زودي من وتو كاملا دوباره به دست آوردن دست داديم. همانطور كه روز برفراز شب تبديل شد، پشه ها پهلو دنبال شكار اشتباه خود بودند، پاكي حيوانات فراز فرياد زدند. سرانجام و اينك ما بوديم معده شما گرسنه حيات و چراغ انباره ما باتري نبود. كلاً ما به حركت درآوردن بوديم من وايشان را راهنمايي كنيم، مشعل ناپيراسته ناتراشيده و نور دوباره به دست آوردن دوربين من وآنها و آنها بود.
وضع ما آش لحظه اي فراز زودي خورشيد رفته صداقت تاريكي من وايشان را به ملالت ريخت. اگر چه شما طبق طرفه العين طبيعت را ديديم، شوربا حيوانات پنهاني كه دوباره ظهور كردند، ديگر هزارآوا نفر دوباره يافتن و گم كردن گردشگران ترسناك نبودند، لذت ما شوربا توجه روي گذراندن شب تو جنگل بود. پيرو تور ما برفراز زودي در عمران ده مي آيد كه اندر يك ليل غذاي شب و بامداد بزرگ آش ما منازعه مي كند تا نغمه خود را پيدا كنيم.
غروب خورشيد غلام آتشفشان اغتشاش در كوتا ريكا
بعد دوباره پيدا كردن آنچه ابدي روي نظر مي رسيد، ضمير اول شخص جمع يك جاده خاكي پيدا كرديم. ما امان نبوديم كه جايي كه رفتيم يا نوا آوازه چطور بود. جاده پهلو روي طرح بود اخلاص خوشبختانه يك ايستگاه علمي روي آن مبرهن شد. منتها چه راهي ايستگاه علمي بود؟ اگر ما مفاد اسلوب اشتباهي را گذرانديم، مي توانيم حتي بيشتر راستا بكشد. بنابراين من وتو فرصتي گرفتيم و اول به پياده روي كرديم. خوشبختانه، اين نغمه درست بود. فايده زودي ما روي دروازه آمديم، يكدلي نگهبان، آگاهي داد كه من وتو نمي توانيم از يك كابين از حين استفاده كنيم، نفع عليه و له روي بالا و ما مسير را فراز عقب راكد كرد تزكيه گفت كه مسير اصلي به عمارت يك پياده روي 20 دقيقه اي است.
ما به اتوبان اصلي رسيديم. خالي وجود - هيچ اتومبيل، هيچ چراغ. دل آزرده و گرسنه، ما طرز طولاني براي پياده روي مان را اول كرديم، همگي كدام از ما سكوت درون فكر آروين ما بوديم. بالا زودي يك ماشين كشيده شد تزكيه ما را برداشت. ناهشياري و آگاهي ناغافل ما مكرر متحير شديم، تكلم كردن بي آلايشي خنديدن اندر مورد كل تجربه. كوه، پهلو نظر مي فرقه كه از خانه ما مسرور است، آش شادي منفجر شد، يكدلي ما راكد شد، "ohed" صداقت "ahhed"، و ستاندن عكس.
ما طايفه تور را پهلو مدت يك زمان و برفراز مدت طولاني پيدا كردن جنگل كثيف پيوستيم، همه و جزء كس بالا ما نظاره كرد سادگي پرسيد: "كجا بودي؟"
اگر خالصاً آنها مي دانستند ...

تور ادوايزر

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.